" اسرار و شگفتیهای آفرینش "
تـــا بــــه حــــال انــــدیـشـــیـــده ایــد
کـــه چــــرا خـــداونــــد حـکــیـم
عــقـل و فــهـم را در کــودکــان قـــرار نـــداده؟
ادامه مطلب را از دست ندهید
" اسرار و شگفتیهای آفرینش "
در سخنان گهربار امام صادق علیه السلام
در کتاب گرانبهای توحید مفضَّل
که شرح روایت توسط مفضَّل بن عمر کوفی
و ترجمۀ این کتاب توسط سیّد ابوالحسن حسینی تهرانی میباشد
فـــکـــر، انــــدیــــشـــــه و هـــــوش!
امام صادق علیه السلام فرمودند:
ای مفضَّل! فکر، اندیشه و هوش در انسان چگونه است؟
اگر کودک، باعقل و فهیم پا به دنیا می گذاشت؟!
در وقت تولد، دنیا را انکار میکرد
و هرگاه با حیوانات، یا پرندگان
و یا با دیگر موجوداتی که ندیده، روبرو می شد
و هر ساعتی یا هر روزی
یکی از اشکال مختلف و شگفت انگیز عالم
را که هرگز ندیده بود می دید،
عقل و اندیشۀ او منحرف و گمراه می شد
بدانکه !
اگر عاقلی را از سرزمینی به سرزمین دیگر
به اسیری ببرند از دیدن شگفتی های آنجا واله و حیران میشد
امّا برخلاف، کودک است که اگر در کودکی به اسیری برده شود
زود آداب و سنن و زیانهای آن سرزمین را فرا می گیرد
اگر کودک با دانایی و هوشمندی به دنیا پا میگذاشت
سخت احساس خواری و پستی میکرد! چرا؟!
به جهت اینکه خیلی ناتوان است
و توان راه رفتن ندارد
پس به ناچار زحمت او به عهدۀ دیگران است
که باید او را به دوش بگیرند
و به او شیر بدهند
و او را بپوشانند و در گاهواره ای او را بخوابانند!
و از جهت دیگر به خاطر ظرافت و لطافت
و رطوبت بدن او هرگز از این امور بی نیاز نبوده
در نتیجه ممکن بود به هلاکت بیفتد
و یا از نظر روحی و بدنی رشد مناسبی نمی کرد!
همچنین در چنین حالی آن شیرینی
دلبندی و محبوبیت کودکانه را نمی داشت
از این رو کودک در حالی به دنیا می آید که
از کار جهان و جهانیان غافل است
نوزاد با ذهن ضعیف و شناخت اندک و ناقص خود
با همه چیز روبرو می شود
امّا کم کم و قدم به قدم در حالتهای مختلف
به شناخت و آگاهی او اضافه می شود
و او این چنین شناخت پیدا می کند
تا اینکه از مرحلۀ حیرت و تامل، پای خود را فراتر می گذارد
و با کمک عقل و اندیشۀ خود، قدم در وادیت صرّف
و تدبیر و چاره جویی برای امرار معاش خود
و برآوردن حاجات خود می گذارد
او از حوادث دنیا؛ پند می گیرد
یا اطاعت می کند و به کمال می رسد و یا
با اشتباه و فراموشی و غفلت و گناه
سقوط می کند
بدانکه !
حکمتهای بسیار دیگری نیز در این امر نهفته است
از جملۀ این حکمتها این است که
اگر کودک در هنگام تولد
باعقل کامل و مستقل و خودکفا به دنیا می آمد
شیرینیِ داشتن فرزند برای پدر و مادراز بین می رفت
و پدر، مادر به مصالح و عافیتی که در تربیت فرزند وجود دارد
هرگز نمی رسیدند، که در انتها، تربیت، عاطفه و رحم
و شفقّت و سرپرستی بر پدر و مادر
در هــنــگــام پــــیـری بـــرای فـرزنـد لازم نـبـود
چرا که پدر و مادر برای او زحمتی نکشیده بودند
که او در سنّ پیری از آنان دست گیری نماید
به جهت اینکه او از آغاز تولّدش
خودکفا و مستقل بوده
و احتیاجی به پدر و مادر نداشته است
ای مفضّل !
اگر به فرض، بین فرزندان و والدین هیچ رابطه؛
الفت و پیوندی حاکم نبود
و کودک محتاج تربیت و سرپرستی پدر خود نبود
و از هنگام تولّد از پدر خود جدا می شد
به سبب این جدایی او پدر و مادر
خــواهــر و بـــرادر خـود را نـــمـی شــنـاخـت
و همین باعث می شد که بر سرِ راهِ ازدواج
با مادر؛ خواهر و دیگر محارم خود قرار می گرفت
و مانعی هم بوجود نمی آمد
و اندک مفسده ای، یا اینکه شنیع ترین عمل و قبیح ترین
عمل زشت آن وقت است که کودکِ هوشمند
در زمان تولد به چیزی نظر بیندازد
که اجازۀ این عمل را از او گرفته اند و سزاوار
نیست که اینچنین نماید
پس ببین که چطور هر چه در آفرینش هست
در جای مناسب خود قرار دارد
و در اجزای کوچک و بزرگ هستی اندک خللی
هویدا نیست؟
چقدر حکیمانه خلق می کند خدای رحمان
و چه حکیمانه مدیریت میکند
فـــتــبـــارک الله احـــســـن الــــخــــالــــقــــیــــن
یـــــــاعـــــــــــلــــــــی