احسن القول

مذهبی و اجتماعی

احسن القول

مذهبی و اجتماعی

آخرین مطالب
نویسندگان
آخرین نظرات

۲۵ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

؛ 

همسر شیخ رجبعلی خیاط نقل کرده است :

یکی از سحرهای شب قدر ، همسرم به من گفت :

« تو بارداری میل به چه داری؟» نه چندان جدی گفتم: توت ،

شیخ آقا به آرامی گفت: «خوب برو و از درخت داخل حیاط توت بچین»

با تعجب پرسیدم در این برف و سرمای زمستان، چیدن توت از درخت!

شیخ آقا به نرمی گفت :

« اگر توت میل دارید از درخت داخل حیاط توت تازه بچینید.»

با ناباوری اطاعت امر کردم .

حیاط پوشیده از برف بود و تنها سبزی درخت توت و توت های آویزان به

آن در میان سپیدی برف جلوه می کرد.

توت های شیرین و آبداری چیدم و به داخل اتاق برگشتم ، وقتی شیخ

آقا تعجب مرا دید، گفت: «دوباره به داخل حیاط نگاه کن.»

در را باز کردم صدای زوزه باد به گوش می رسید.

این بار درخت توت داخل حیاطمان پوشیده از برف بود.

به شیخ آقا نگاه کردم ، و تمام وجودم سوال بود .

همسرم گفت:

« در شب قدر دعا کردم و خدا هم مستجاب کرد.»
۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۵ ، ۱۴:۲۸
محمد مصباح

پسری دوچرخه سوار است، صبح با ماشینی تصادف می کند. پای پسرک صدمه می بیند. به بیمارستان منتقل می شود. گویی خدا این وسط برای بیست نفر برنامه ریزی کرده.

اول این پسرک که فلان جرم را انجام داده بود من خواستم این چوب را بخورد.

راننده ماشین برای ماشین خود صدقه نداده بود، دیگری حسد کرد نسبت به راننده و این باید در اثر این حسادت ها و تعامل ها و قوانینی که خدا بین آدم ها گذاشته این لطمه رو ببیند تا حالش جا بیاد.

پدر پسر باید در جایی مالش را انفاق می کرد، انفاق نکرد و این جوری حالا می ریزه تو جوب آب.

مادر پسر، بچه ی همسایه را سرزنش کرد و دل مادر آن بچه شکست و حالا نوبت دل سوزی اوست.

بقالی رو می خواستم امتحانش کنم ببینم وقتی کسی جلوی او به زمین بخورد چه طور دست گیری می کند، چون پسر این بقال قراره همین الان یه جای دیگه زمین بخوره و بر اساس این، اون جا را تصمیم بگیرم.

چه کسی می برد درمانگاه. برای او هم یه حساب مفصل جداگانه.

برای تمام کادر بیمارستان هم یه حسابی هست سر همین قصه.

آخر مایی که تمام لحظات زندگیمون دست خداست امشب می توانیم پلک روی هم بگذاریم؟ به ما می گویند امشب قراره همه چیز مقدر شود؛ آدم اصلا  کاری ازاو بر نمیاد جز اینکه بیاد در خونه خدا ببینه چه تصمیمی می خوان براش بگیرن. اگه کسی توجه به تقدیر پیدا کنه با همین انگیزه میاد در خونه خدا که بفهمه خدا چه تصمیمی می خواد براش بگیره!

تازه بعضی از این تقدیرایی که برای ما نوشته می شه در تمامی عمر ما تاثیر گذاره. بعضی از اتفاقات، سال آینده برای شما خواهد افتاد و با همین یک امضا که در شب قدر برای شما می کنند تمام عمر شما تحت الشعاع قرار میگیره. امشب دستاتو بالا ببر و سر آن اتفاقات، تاثیر بگذار و کل عمرت را تحت الشعاع قرار بده.

حاج آقا پناهیان

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۵ ، ۱۱:۵۲
محمد مصباح

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۵ ، ۱۴:۱۳
محمد مصباح

زغالهای خاموش را کنار زغالهای روشن می گذارند تا روشن شوند، چون همنشینی اثر دارد.

ما هم مثل همان زغالهای خاموشیم؛ پس اگر کنار کسانی بنشینیم که روشن اند، نورانیتی دارند و گرما و حرارتی دارند، ما هم به

طفیل آنها روشنی می گیریم و گرما و حرارتی پیدا می کنیم، وگرنه در قیامت حسرت می خوریم.

یکی از حرفهای جانسوز اهل جهنم همین است:

ای کاش با فلانی رفیق نبودم و با او نمی نشستم. او تاریک بود و مرا هم مثل خود تاریک کرد.

یعنی ای کاش رفیقی سر راهم سبز می شد که خود سبز بود، روشن بود، صفا و نوری داشت تا من هم از پرتو او طرفی می بستم.

حجه الاسلام رنجبر

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۵ ، ۱۴:۵۸
محمد مصباح

ما خانه‌ی پدر سه شهید مهمانی رفتیم، در اتاقی مقداری نشستیم، بعد پرسیدیم که اینجا جای وضو هم هست؟‌ گفت: چند تا پله پایین بروید، چند پله پایین رفتیم و وضو گرفتیم و این پیرمرد از پله‌ها پایین آمد و یک حوله آورد که ما بعد از وضو خشک کنیم.

 گفتم: حدیث داریم، اگر وضو گرفتید و خشک نکردید، ثوابش سی برابر است.

او یک نگاهی به من کرد و گفت: حدیث نداریم که اگر یک پیرمرد با درد پا پدر سه شهید حوله آورد، خیطش نکن؟

من خیلی خجالت کشیدم. دیدم اصلاً فهم دین غیر از علم دین است. چون می‌تواند آدم علم دین داشته باشد، من آیه و حدیث خیلی بلد هستم، اما فهم دین نه!!! ممکن است فهم دین نداشته باشم. علم دین غیر از فهم دین است. 

حاج آقا قرائتی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۵ ، ۱۷:۵۰
محمد مصباح