۳۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۱۰
یک امام میبخشد، امام بعدی نمیبخشد!...
یک وقتی امام کاظم(ع) زندان بود. شیعیان که میخواستند خمس و سهم امام را به امام بدهند، لو میرفتند. چون مأمورین بنی عباس میفهمیدند که عجب این شیعه بود برای آقا که در زندان است پول برد. امام کاظم (ع) نامه نوشت که من امسال خمس را بخشیدم. اصلاً کسی نمیخواهد خمس بدهد.
امام کاظم (ع) که شهید شد، امام رضا (ع) امام شد. مردم نامه نوشتند، که ای امام رضا (ع)! پدر بزرگوارتان امام کاظم (ع) خمس را بخشید، خواهش میکنم که شما هم ببخشید، فرمود: مگر خمس بخشیدنی است؟ گفتند: آخر پدرت بخشید. گفت: پدرم بخشید که شما گیر نکنید. یک مصلحتی پیش آمد که اگر شما میخواستید به پدرم پول بدهید، گیر میافتادید. برای اینکه شما گیر نکنید، بخشید. وگرنه خمس بخشیدنی نیست. یعنی ببینید یک امام میگوید: بخشیدم، پسرش میگویند: نبخشیدم.
زکات به نه چیز است. گندم و جو و کشمش، گوسفند و گاو و شتر، طلا و نقره و اینها... یک سال امیرالمؤمنین (ع) به اسبها هم زکات بست. صاحبان اسبها گفتند: اسب که زکات ندارد. در حیوانات سه حیوان زکات دارد. گوسفند، گاو و شتر! شما به اسبها زکات بستید؟ فرمود: ولی امر هستم. امسال فقرا زیاد هستند. خمس و سهم امام کم است. هر کس اسب دارد، یک مقداری پول بدهد. یک منطقه مرفه است، یک منطقه محروم است. بالاخره باید از این گرفت و به آن داد.
حاج آقا قرائتی
۹۵/۰۲/۳۱