احسن القول

مذهبی و اجتماعی

احسن القول

مذهبی و اجتماعی

آخرین مطالب
نویسندگان
آخرین نظرات

۲۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

آیه‌ی قرآن می فرماید: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّـهِ یَسِیرٌ» (حدید/ 22) هیچ اتفاقی در خودتان و در بیرونتان و پیرامون شما نمی‌افتد مگر این که ما در این قرآن نوشته باشیم .

 لذا حضرت علی می‌فرمود: تاریخ گذشته را تاریخ آینده را من می‌توانم از لا به لای همین آیات بیرون بکشم. این یعنی همه چیز از پیش تعیین شده است. پس جبر مطلق است و مطلق جبر است ولی همین آدم وقتی دارد از خیابان رد می‌شود این طرف آن طرفش را خوب نگاه می‌کند به او بگو مگر نمی‌گویی جبر است از پیش تعیین شده است خب سرت را بینداز برو. باید گفت نه جبر مطلق است نه اختیار مطلق. دو راه پیش روی همه‌ی ماست می‌توانیم ابوذر شویم می‌توانیم ابولهب شویم دست خود ماست اگر ابوذر شوی اتفاقاتی که برای تو می‌افتد تعیین شده است تمام را ما مشخص کرده ایم ابولهب هم شوی مشخص کرده ایم پس اختیار با خودت است می‌خواهی برو ابوذر شو می‌خواهی برو ابولهب شو انتخاب با توست. ولی اگر ابوذر شدی تبعید هم در آن است تعیین کردیم ربذه هم دارد منتها ربذه و تبعید هر کسی یک طوری است. مثلا ربذه‌ی شما این است که کسی ساعت هشت و نیم به شما اخم کرده این‌ها است اگر بخواهی ابوذر شوی صداقت پیشه می‌کنی صداقت چوب دارد. ما تا کدام مسیر را انتخاب بکنیم؟ ابوذر شدن یا ابوجهل شدن. هم اختیار است هم جبر است. اختیار داری یکی از این دو راه را انتخاب بکنی ولی هر کدام را انتخاب کنی جبرا اتفاقات یکی پس از دیگری صورت خواهد گرفت لذا می‌گوید در قرآن همه‌ی حوادث از پیش تعیین شده است.

حجه الاسلام رنجبر

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۵ ، ۰۸:۴۰
محمد مصباح


بعضی چکها دو امضا دارند و تا امضای دوم نباشد، نقد نمی شوند؛ حتی اگر به جای امضای دوم تمام اهل بازار هم امضا کنند،

هیچ فایده ای ندارد. بانک فقط صاحب امضا را می شناسد. اتفاقاتی که برای من و تو در زندگی قرار است بیفتد مثل چک دو امضا می ماند؛ یک امضای آن خواست ماست و یکامضای دیگرش خواست خداست؛ تا او نخواهد هیچ امکان ندارد، هر چند همه بخواهند.

پس اگر کسی تو را تهدید کرد و گفت: آبرویت را می ریزم... هیچ نترس! چون این چک دو امضا دارد، و امضای دوم مال خداست؛ یعنی او هم باید بخواهد تا آبروی تو ریخته شود، و او یانمی خواهد یا اگر هم بخواهد هرچه باشد به سود توست.

درست مثل آن مادر روستایی که کنار چشمه ظرفهای مسی را اول گل مالی می کند و همین کار ظرفها را شفاف می کند.

خدا هم گاهی ما را گل مالی می کند؛ اما این به خاطر آن است که یک شفافیت و نورانیتی بدهد.

پس، در هر حال سود با توست، فقط به یک شرط؛ آن هم اینکه تو از راه صحیح و صواب فاصله نگیری بلکه دقیقاً به وظیفه خودعمل کنی.

و به همین خاطر بود که وجود نازنین سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا پیوسته می فرمود:

« ما شاء الله »

یعنی هر چه خدا خواست، همان می شود.

یعنی یزید و هواداران او تنها حق یک امضا را دارند، و آنها امضا کردند تا من خوار و خفیف شوم، اما کافی نیست؛ یعنی تا

امضای دوم که همان خواست خداست نباشد هیچ امکان ندارد.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۲۲
محمد مصباح
Photos posted value (2)

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۴۵
محمد مصباح

پروفسور حسابی ملاقات با انیشتن را چنین توصیف می کنند:

وقتی برای اولین بار با بزرگترین دانشمند فیزیک جهان آلبرت اینشتن روبه رو شدم ایشان را بی اندازه ساده, آرام و متواضع یافتم و البته فوق العاده مودب و صمیمی! زودتر از من در اتاق انتظار دفتر خودش, به انتظار من نشسته بود و وقتی من وارد شدم با استقبالی گرم مرا به دفتر کارش برد و بدون اینکه پشت میزش بنشیند کنار من روی مبل نشست, نظریه خود را در ارتباط با بی‌نهایت بودن ذرات برای ایشان توضیح دادم، بعد از اینکه نگاهی به برگه های محاسباتی من انداختند، گفتند که ما یکماه دیگر با هم ملاقات خواهیم کرد.

یکماه بعد وقتی دوباره به ملاقات اینشتن رفتم به من گفت: من به عنوان کسی که در فیزیک تجربه‌ای دارم می توانم به جرات بگویم نظریه شما در آینده‌ای نه چندان دور علم فیزیک را متحول خواهد کرد باورم نمی‌شد که چه شنیده‌ام , دیگر از خوشحالی نمی توانستم نفس بکشم, در ادامه اما توضیح دادند که البته نظریه شما هنوز متقارن نیست باید بیشتر روی آن کار کنید برای همین بهتر است به تحقیقات خود ادامه دهید من به دستیارم خواهم گفت همه امکانات لازم را در اختیار شما بگذارند, به این ترتیب با پی‌گیری دستیار و ارسال نامه‌ای با امضا اینشتن، بهترین آزمایشگاه نور آمریکا در دانشگاه شیکاگو، با امکانات لازم در اختیار من قرار دادند و در خوابگاه دانشگاه نیز یک اتاق بسیار مجهز مانند اتاق یک هتل در اختیار من گذاشتند.

اولین روزی که کارم را در آزمایشگاه شروع کردم و مشغول جابجایی وسایل شخصی بر روی میزم و کشوهای آن بودم, متوجه شدم یک دسته چک سفید که تمام برگه‌های آن امضا شده بود در داخل یکی از کشوها جا مانده است, به‌سرعت آن را نزد رئیس آزمایشگاه بردم و مسئله را توضیح دادم, رئیس آزمایشگاه گفت این دسته چک جا نمانده متعلق به شما است که تمام نیازمندی‌های تحقیقاتی خود را بدون تشریفات اداری تهیه کنید این امکان برای تمام پژوهشگران این آزمایشگاه فراهم شده است, گفتم اما با این روش امکان سو استفاده هم وجود دارد؟ او در پاسخ گفت درصد پیشرفت ما از این اعتماد در مقابل خطاهای احتمالی همکاران خیلی ناچیز است.

بعد از مدتها تحقیق بالاخره نظریه ام آماده شد و درخواست جلسه دفاعیه را به دانشگاه پرینستون فرستادم و بالاخره روز دفاع مشخص شد, با تشویق حاضرین در جلسه, وارد سالن شدم و با کمال شگفتی دیدم اینشتن در مقابل من ایستاد و ابراز احترام کرد و به دنبال او سایر اساتید و دانشمندان هم برخواستند, من که کاملا مضطرب شده و دست و پای خود را گم کرده بودم با اشاره اینشتن و نشتستن در کنار ایشان کمی آرام‌تر شده، سپس به پای تخته رفتم شروع کردم به توضیح معادلات و محاسباتم و سعی کردم که با عجله نظراتم را بگویم که پروفسور اینشتن من را صدا کرده و گفتند که چرا این‌همه با عجله؟

گفتم نمی‌خواهم وقت شما و اساتید را بگیرم ولی ایشان با محبت گفتند خیر الان شما پروفسور حسابی هستید و من و دیگران الان دانشجویان شما هستیم و وقت ما کاملا در اختیار شماست.

آن جلسه دفاعیه برای من یکی از شیرین‌ترین و آموزنده ترین لحظات زندگیم بود من در نزد بزرگترین دانشمند فیزیک جهان یعنی آلبرت اینشتن از نظریه خودم دفاع می‌کردم و و مردی با این برجستگی من را استاد خود خطاب کرد و من بزرگترین درس زندگیم را نیز آنجا آموختم که هر چه انسانی وجود ارزشمندتری دارد همان اندازه متواضع، مودب و فروتن نیز هست. بعد از کسب درجه دکترا اینشتن به من اجازه داد که در کنار او در دانشگاه پرینستون به تدریس و تحقیقاتم ادامه دهم.


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۵ ، ۰۸:۳۶
محمد مصباح

آقا دامادها را در شب خواستگاری ببین!

ببین چه مؤدب اند! چه با وقار! چه سر به زیر! چه کم حرف! چه مرتب!

خانواده ها و همراهان گل می گویند، و گل می شنوند، اما داماد ساکت و سنگین و موقر و خاموش گوشه ای نشسته، و دلهره تمام وجودش را گرفته، و هرگز خودش را همراه و همرنگ با دیگران نمی کند. چرا؟

چون پیش خود می گوید: آنکه زیر نظر است و قرار است انتخاب شود منم، نه دیگران.

یادمان باشد کسی که آن بالا نشسته، و به ما نظر دوخته قرار است انتخاب کند. اگر این حقیقت را می دانستیم نگاهمان از دیگرانگرفته می شد و از دیگران تأثیر نمی گرفتیم و همساز دیگران نمی شدیم و همیشه همان گونه بودیم که آقا دامادها!

مولوی، شب خواستگاری پسرش گفت:

پسرم! همیشه چنان باش که امشب.

یعنی می بینم امشب خیلی سنگین و رنگین نشسته ای. می بینم حساب شده نگاه میکنی، حساب شده حرف میزنی. میبینم  پاک و تمیزی، با خود گل و شیرینی داری، و کام دیگر را شیرین می کنی. می بینم که خودت را همرنگ جماعتنمی کنی. پسرم! همیشه چنان باش.

یکی از تعلیمات بزرگ و البته غیر مستقیم نماز همین است. چرا می گویند نماز صبح را بلند بخوان، یا نماز ظهر را آهسته بخوان!

چون صبح زمان سکوت است، می گوید: بلند بخوان یعنی خودت را همرنگ با شرایط نکن!

و ظهر سرو صداست و پر از شلوغی، به همین خاطر می گوید آهسته بخوان یعنی خودت را همراه نکن.

حجه الاسلام رنجبر

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۴۰
محمد مصباح

http://womenhc.com/media/blogs/sadat110/th_img_08.jpg

لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عج) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمه (ع) بهتر از تشرّف باشد.

دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است.

انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذیّت دوستان آن حضرت، سازگار نیست!

امام (عج) در هر کجا باشد، آن جا خضراء است. قلب مؤمن جزیرۀ خضراء است؛ هر جا باشد، حضرت در آن جا پا می گذارد.

ائمه (علیهم السلام) فرموده اند: شما خود را اصلاح کنید، ما خودمان به سراغ شما می آییم و لازم نیست شما به دنبال ما باشید!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۵ ، ۰۸:۴۹
محمد مصباح

توصیه‌ی قرائتی به دختران دم‌ بخت

سران مذهبی چند تا کشور آمدند ایران، چند روزی هم قم و مشهد بودند. با بعضی از مراجع و علماء و جامعه مدرسین و با دانه‌درشت‌های فرهنگی و علمی و دینی ملاقات داشتند. به من زنگ زدند، تو بیا ملاقات. گفتم من طلبه هستم. من جزء بزرگان نیستم، ولی در تبلیغ و تفسیر شاید حرف نو داشته باشم. رفتیم و یک جلسه چهارساعته با این‌ها گپ زدیم. دقیقه‌های آخر من گفتم که نظر شما راجع به حضرت مهدی(ع) چیست؟ گفتند: مهدی(ع) امام آخرالزمان است. چون خود اهل سنت خیلی کتاب راجع به امام زمان(ع) نوشتند حضرت مهدی(ع) را قبول دارند. حتی وهابی‌ها هم قبول دارند. گفتند: امام آخرالزمان است. که می‌آید، دنیا را پر از عدل و داد می‌کند. دنیا را پر از عدالت می‌کند. گفتم: خوب الحمدلله از جاهایی که غیر از قرآن و قبله و نماز و حج و روزه و خیلی جاها و خیلی ما مشترکات با اهل سنت داریم. اینجا هم حضرت مهدی(ع) از مشترکات است. گفتم: حالا که اینطور است، جمع شویم با انتخابات حضرت مهدی(ع) را انتخاب کنیم. بیایید مثل رئیس جمهور یک مهدی پیدا کنیم، به او رأی بدهیم، امام آخرالزمان بشود، دنیا را پر از عدالت کند. چرا شما معطل هستید؟ گفتند: امام آخرالزمان را که ما نمی‌توانیم تعیین کنیم!!! امام آخرالزمان را باید خدا تعیین کند. گفتم: ببینید اگر امام را نمی‌توانید شما تعیین کنید، چطور امام اول را بعد از پیغمبر شما تعیین کردید؟ اگر حق تعیین کردن دارید، همینطور که اولش را تعیین کردید، آخرش را هم تعیین کنید. اگر حق تعیین کردن ندارید، همینطور که آخرش را حق تعیین کردن ندارید، معلوم می‌شود که اولش را هم حق نداشتید. 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۰۳
محمد مصباح