۱۴ تیر ۹۵ ، ۱۴:۲۵
شوخی با آخوند
ماه ربیع بود یک روز طلبهها به مناسبت عیدی می خواستند، شادی کنند. تصمیم گرفتند که استاد بالای منبر که رفت، درس را شروع کرد، بسم الله الرحمن الرحیم و تا بحث را شروع کرد، همه بلند شوند و بروند که آقا روی منبر یخ کند و دماغش بسوزد. خوب برنامهریزی کردند و آقا شروع کرد. بسم الله الرحمن الرحیم. بحث امروز ما دربارهی...
همه بلند شدند و رفتند. فهمید این طراحی شده است. گفت: خیلی خوب، میخواستید دماغ من را بسوزانید، سوزاندید، حالا برگردید برایتان یک چیزی بگویم. طلبهها گفتند برگردیم ببینیم آقای دماغ سوخته چه میگوید. نشستند. تا نشستند. آقا از منبر آمد پایین و رفت و گفت: یک به یک!
۹۵/۰۴/۱۴