آقا دامادها را در شب خواستگاری ببین!
ببین چه مؤدب اند! چه با وقار! چه سر به زیر! چه کم حرف! چه مرتب!
خانواده ها و همراهان گل می گویند، و گل می شنوند، اما داماد ساکت و سنگین و موقر و خاموش گوشه ای نشسته، و دلهره تمام وجودش را گرفته، و هرگز خودش را همراه و همرنگ با دیگران نمی کند. چرا؟
چون پیش خود می گوید: آنکه زیر نظر است و قرار است انتخاب شود منم، نه دیگران.
یادمان باشد کسی که آن بالا نشسته، و به ما نظر دوخته قرار است انتخاب کند. اگر این حقیقت را می دانستیم نگاهمان از دیگرانگرفته می شد و از دیگران تأثیر نمی گرفتیم و همساز دیگران نمی شدیم و همیشه همان گونه بودیم که آقا دامادها!
مولوی، شب خواستگاری پسرش گفت:
پسرم! همیشه چنان باش که امشب.
یعنی می بینم امشب خیلی سنگین و رنگین نشسته ای. می بینم حساب شده نگاه میکنی، حساب شده حرف میزنی. میبینم پاک و تمیزی، با خود گل و شیرینی داری، و کام دیگر را شیرین می کنی. می بینم که خودت را همرنگ جماعتنمی کنی. پسرم! همیشه چنان باش.
یکی از تعلیمات بزرگ و البته غیر مستقیم نماز همین است. چرا می گویند نماز صبح را بلند بخوان، یا نماز ظهر را آهسته بخوان!
چون صبح زمان سکوت است، می گوید: بلند بخوان یعنی خودت را همرنگ با شرایط نکن!
و ظهر سرو صداست و پر از شلوغی، به همین خاطر می گوید آهسته بخوان یعنی خودت را همراه نکن.
حجه الاسلام رنجبر