در
اقتصاد مقاومتی باید یک کاری کنیم که چندمنظوره باشد.
مثلاً میخواهیم
لباس بخریم. اگر لباس طوسی خریدیم، این لباس طوسی را هم میشود محرم پوشید، هم میشود
در عزا پوشید، هم میشود روز خنده پوشید. طوسی است دیگر به همهی رنگها میخورد.
اما اگر لباس سفید باشد، روز عاشورا نمیشود پوشید. اگر لباس سیاه بود، عید نوروز
نمیشود پوشید.
لیوانی که حضرت یوسف داشت، هم با آن آب میخورد، «جَعَلَ
السِّقایَةَ فِی رَحْلِ أَخِیه» یعنی این لیوان آب خوری را در خورجین برادرها
قرار داد. اسمش را سقایه گذاشته، یعنی ظرف آب! از آنجایی که میگوید:
برادرها لیوان گمشده است، نمیگویند: ظرف آب خوری گم شده است. میگوید: «قالُوا
نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِک» (یوسف/72) «صُواعَ» صاع یعنی کیل! مثل لیتر! پیداست از
این هم آب میخوردند و هم لیتر بوده است.
خود خدا کارهایش را چند منظوره کرده است. یک شکاف در صورت گذاشته است،
ببینید چقدر از این شکاف کار میکشد. با همین شکاف سینهی مادر را میمکیم. با
همین شکاف سخنرانی میکنیم. با همین شکاف اکسیژن میگیریم. با همین شکاف کربن پس
میدهیم. با همین شکاف میبوسیم. با همین شکاف فوت میکنیم، با همین شکاف سوت میزنیم. حالا اگر دست مهندسهای امروز میدادیم چه میکردند؟ یک لوله کشی میکردند، برای خروج کربن. از آن طرف یک لوله فرو میکردند، ورود اکسیژن. یک
دکمه برای چشیدن، مکیدن، بوسیدن، کلهی ما را پر از دودکش و لوله میکردند.
سالن درست میکنیم به اسم آمفی تئاتر، کجش میکنند. میگوییم: چرا کج
است؟ میگوید: آمفی تئاتر است. می گوییم: خوب صافش کن.اگر این سالن صاف باشد، میشود
میز پینگ پونگ هم در آن گذاشت. میشود در آن عزاداری کرد. میشود در آن مهمانی
گرفت، سفره انداخت. میشود اگر خوابگاه کم آمد بگوییم: بروید در سالن بخوابید. چرا برای سالی پنج جلسه یک سالن میلیاردی میسازیم.
ما باید
نفتمان خشک بشود، در قحطی بیفتیم، همهی دنیا ما را تحریم کنند، تا بجنبیم و بیدار
شویم. با این وضع موجود که نفت بفروش و پولش را بخور، حال کار نداریم. دیپلممان بیمهارت،
لیسانسمان بیمهارت، مصرف زیاد، کار هیچی!!
یک کسی میگفت: من مسافرت را خیلی دوست دارم، گفتند: چطور؟ گفت: نمازش نصفه
است، خوراکش دوبله، کار هیچی!
حاج آقا قرائتی