احسن القول

مذهبی و اجتماعی

احسن القول

مذهبی و اجتماعی

آخرین مطالب
نویسندگان
آخرین نظرات

۲۵ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

پیرمرد ساعت سازی در قم می گفت: به فلان کارخانه ساعت سازی در یکی از کشورهای غربی نامه نوشتم که در ساختن ساعت اگر این دقّت را بکنید زیبایی و دوام ساعت شما بیشتر خواهد شد. الآن نزدیک چهل سال است که از آن تاریخ می گذرد و هر سال وقتی تاریخ ارسال آن نامه می رسد، تقدیرنامه ای از آن کارخانه برای من می رسد.
حاج آقا قرائتی
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۵ ، ۱۰:۵۲
محمد مصباح

توصیه آیت الله بهجت به زیارت حضرت عبدالعظیم

آیت الله بهجت به زیارت حرم مطهر حضرت عبدالعظیم الحسنی (ع) اصرار داشتند و می فرمودند: «اهل تهران اگر هفته ای یک مرتبه به زیارت ایشان نروند، جفا کرده اند.»
حاج شیخ علی بهجت فومنی، فرزند مرحوم آیت الله بهجت  در خاطره ای از پدر بزرگوارشان فرمودند: ایشان وقتی می خواستند به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شوند و نیز در بازگشت از حرم مطهر رضوی، اصرار داشتند از سر راه باید حرم حضرت عبدالعظیم (ع) برویم.
یکبار اتفاق افتاد که ما در راه بازگشت از مشهد نزدیک ساعت ۱۲ شب به تهران رسیدیم، نیمه شب بود در حرم بسته بود ولی ایشان فرمودند: « اثاث را می گذاریم پشت درحرم، همین جا می مانیم تا در حرم باز شود»، ایشان پشت در حرم می ماندند و می گفتند: « به هر نحوی هست نباید محروم شویم».

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۱۹:۳۰
محمد مصباح

زمانی که امام خمینی(ره) در ترکیه تبعید بودند، مأموران اطلاعاتی ترکیه برای اینکه امام را بترسانند، ایشان را به منطقه ای بردند و گفتند: چهل نفر از علمای ترکیه علیه حکومت سخنی گفتند و اعدام شدند و اینجا به خاک سپرده شدند.

حضرت امام (ره) فرمود: عجب!! ای کاش در ایران هم چهل نفر از علما شهید می شدند تا ما از علمای ترکیه عقب نمانیم.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۲:۲۱
محمد مصباح
 
دانشگاه هاروارد در سال 1636 در «ماساچوست» آمریکا تأسیس شد و قدیمی ‌ترین مؤسسه آموزش عالی در آمریکا محسوب می شود.
 مسئولان دانشگاه هاروارد تصمیم گرفتند ترجمه انگلیسی آیه‌ 135 سوره مبارکه «نساء» را روی دیوار ورودی اصلی دانشکده حقوق خود نصب کنند . این خبر از سوی یک دانشجوی عربستانی که در هاروارد مشغول به تحصیل بوده، در برخی رسانه های عربی منتشر شده است.
این آیه شریفه می‌ فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالأَقْرَبِینَ إِن یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقَیرًا فَاللّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ وَإِن تَلْوُواْ أَوْ تُعْرِضُواْ فَإِنَّ اللّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا: اى کسانى که ایمان آورده‏‌ اید پیوسته به عدالت قیام کنید و براى خدا گواهى دهید هر چند به زیان خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان [شما] باشد اگر [یکى از دو طرف دعوا] توانگر یا نیازمند باشد باز خدا به آن دو [از شما] سزاوارتر است، پس از پى هوس نروید که [در نتیجه از حق] عدول کنید و اگر به انحراف گرایید یا اعراض نمایید، قطعاً خدا به آنچه انجام می ‌دهید، آگاه است».
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۵ ، ۱۳:۳۷
محمد مصباح


نان سنگک تا خمیر و خام است، به سنگها حتی به ریزترین آنها می چسبد، اما همین که پخته شد، خیلی راحت از همه آنها جداخواهد شد.

انسان هم همینطور است؛ تا خام است، دلبسته و وابسته است، اما همین که پخته شد، خیلی راحت از این چیزهایی که به آنها وابسته و دلبسته است، دل برمی کند.

اصحاب سیدالشهدا(ع) بر اثر آتش عشق اباعبدالله(ع) پخته شده بودند، لذا خیلی راحت از این دلبستگیها، و از عزیزترین کسان و بستگان خود گذشتند.

وقتی هم که تهدید شدند که خانه هاشان را خراب خواهند کرد، خیلی سریع و صریح آدرس و نشانی خود را به تیرها بستند و به وسیله کمانها به سوی آنها پرتاب کردند، چون هیچ دلبسته نبودند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۵ ، ۱۵:۴۰
محمد مصباح

امیرمؤمنان(ع) فرمود: هرگاه در امری که برایت پیش آمده نیازمند مشورت بودی ابتدا با جوانان مشورت کن، زیرا آنان تیزهوش‌ترند و سریع‌تر حدس می‌زنند. سپس آن را به اندیشه پیران و بزرگان واگذار تا فرجام آن را شناسایی و انتخاب نیکو کنند، زیرا تجربه آنان بیشتر است.

مفاتیح الحیات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۵ ، ۲۰:۳۰
محمد مصباح

حضرت محمد صلی الله علیه و آله:

هر خانه ­ای که در آن دختر باشد،

هر روز دوازده برکت و رحمت از آسمان ارزانی­ اش می­شود

و زیارت فرشتگان از آن خانه قطع نمی­ گردد،

در حالی که در هر شبانه روز برای والدین آن دختران عبادت یکسال نوشته می­ شود.

مستدرک الوسایل، ج 15

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۵ ، ۰۹:۰۸
محمد مصباح

رهبر معظم انقلاب:

ده، دوازده سال کشمکش با جمهورى اسلامى، نتیجه‌[اش] این شد که این شش قدرت، امروز ناچار شدند که گردش چند هزار سانتریفیوژ را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامه‌ى این صنعت را در کشور تحمّل کنند؛ ناچار شدند ادامه‌ى تحقیقات و توسعه‌ى این صنعت را تحمّل کنند. تحقیق و توسعه‌ى صنعت هسته‌اى ادامه خواهد یافت؛ گردش صنعت هسته‌اى ادامه خواهد یافت؛ این چیزى است که آنها سالها تلاش کردند، [ولى] امروز روى کاغذ آوردند و امضا دارند میکنند که حرفى ندارند. این معنایش چیست جز اقتدار جمهوری اسلامی ایران؟


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۵ ، ۱۴:۰۹
محمد مصباح

 دیر کرده بود...

ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺩﯾﺮ ﻧﻤﯽ ﺁﻣﺪ.

ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ.

ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺳﻮﺍﺭ ﮐﻮﻟﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻧﻘﺶ ﺷﺘﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﯼ می کند

ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻌﯿﺪ ﺍﺳﺖ ؟؟ ﻧﻤﺎﺯ ﺩﯾﺮ شد. ﺭﻭ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺷﺘﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﮔﺮﺩﻭ ﻋﻮﺽ می کنی.

ﺑﭽﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﮔﻔﺖ...

ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻭﯾﺪ ﮔﺮﺩﻭ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺑﺨﺮﯾﺪ

ﮐﻮﺩﮎ می خندید، ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻫﻢ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۵ ، ۲۰:۲۳
محمد مصباح

فرد خیّرى در یکى از شهرهاى ایران بناهاى خیریّۀ زیادى ساخته بود و بر سر در هر بیمارستان و مدرسه ‏اى که مى ‏ساخت نام خودش را با کاشی کارى مى ‏نوشت. یک روز جوانى به او رسید و گفت: من به خاطر فقر نمى ‏توانم ازدواج کنم و به گناه مى ‏افتم، اگر شما مقدار کمى پول به من بدهید، ازدواج مى ‏کنم. او هم در کنار خیابان چند هزار تومان به او مى ‏دهد. پس از مدّتى مرد خیّر از دنیا رفت. شخصى او را در خواب دید و پرسید: در آن عالَم چه خبر است؟. گفت: همۀ نام‏ ها پاک شد، ولى آن چند هزار تومان بى ‏نام به کارم آمد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۵ ، ۱۵:۰۳
محمد مصباح

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۵ ، ۲۲:۴۲
محمد مصباح

افسران - اعتراف به گناه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۵ ، ۱۳:۰۱
محمد مصباح

در روایتى است از سُوید بن غَفَله - که از دوستان امیرالمؤمنین است و درباره‌ى او این‌طور گفته‌اند که از نزدیکان امیرالمؤمنین بوده است - که مى‌گوید: روز عید فطر در خانه‌ى امیرالمؤمنین بر او وارد شدم.در مقابل او سفره‌ ای گسترده شده بود و حضرت مشغول غذا خوردن بودند.غذاى بسیار متواضعانه‌اى در مقابل حضرت گذاشته شده بود.  غذایى که در حداقل امکان براى کسى تهیه مى‌شود؛ غذاى کاملاً فقیرانه.عرض کردم یا امیرالمؤمنین! شما روز عید چنین غذاى کم‌اهمیت و کم‌ارزشى مى‌خورید؟ معمول این است که در روزهاى عید، مردم بهترین غذاهاى خود را مى‌خورند؛ شما به این غذا اکتفا کردید؟ فرمود امروز، روز عید است؛ اما براى کسانى که مورد مغفرت الهى قرار گرفته باشند. یعنى عید بودنِ امروز به خوردن غذاهاى رنگین و دل‌خوش کردن به شادى‌هاى کودکانه نیست؛ این عید واقعى است براى کسانى که بتوانند و توانسته باشند مغفرت الهى را براى خودشان تحصیل کنند. در یک جمله‌ى دیگر امیرالمؤمنین فرمود: عید فطر، عید است براى کسى که خدا روزه‌ى او را مورد قبول قرار دهد و نماز و عبادت او را مورد شکر و سپاس خود قرار دهد.آن روزى که من و شما این توفیق را پیدا کنیم که هیچ معصیتى از ما سر نزند، روز عید و شادمانى است ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۵ ، ۱۲:۲۷
محمد مصباح

قرائتی
 شش توصیه‌ انتخاباتی حجت‌الاسلام قرائتی

ماه ربیع بود یک روز طلبه‌ها به مناسبت عیدی می خواستند، شادی کنند. تصمیم گرفتند که استاد بالای منبر که رفت، درس را شروع کرد، بسم الله الرحمن الرحیم و تا بحث را شروع کرد، همه بلند شوند و بروند که آقا روی منبر یخ کند و دماغش بسوزد. خوب برنامه‌ریزی کردند و آقا شروع کرد. بسم الله الرحمن الرحیم. بحث امروز ما درباره‌ی...

 همه بلند شدند و رفتند. فهمید این طراحی شده است. گفت: خیلی خوب، می‌خواستید دماغ من را بسوزانید، سوزاندید، حالا برگردید برایتان یک چیزی بگویم. طلبه‌ها گفتند برگردیم ببینیم آقای دماغ سوخته چه می‌گوید. نشستند. تا نشستند. آقا از منبر آمد پایین و رفت و گفت: یک به یک! 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۵ ، ۱۴:۲۵
محمد مصباح
بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان؛
مرحوم سیدقطب جریانى را در یکى از کتابهایش می ‏نویسد، که من پیش از انقلاب آن کتاب را ترجمه کردم. می گوید: به یکى از شهرهاى امریکا رفتم و دیدم دم درِ یک کلیسا اطلاعیه‏ اى نصب کرده ‏اند: «امشب یک برنامه‏ رقص و شادى و شام سبک و موسیقى اجرا مى‏ شود.»! تعجب کردم که کلیسا به چه مناسبت اینها را اعلام کرده!

می ‏نویسد: کنجکاو شدم در آن ساعتِ معین بروم ببینم چه خبر است. دیدم بله، یک سالن رقص در کنار سالن کلیساست؛ زوجهاى جوان می آیند و مى‏رقصند؛ موسیقی ‏هاى محرک  هم پخش می شود! افرادِ یک‏ خرده مسن ‏تر هم کنار نشسته‏ اند و تماشا می کنند و از نگاه کردن لذت مى ‏برند! کشیش هم اواخر شب روى سن ظاهر شد و با رفتار خیلى آرام و ملایم رفت نور چراغها را تنظیم کرد!

می گوید فردا رفتم سراغ کشیش؛ گفتم شما کشیش هستید یا کاباره ‏دار؟! این‏جا کلیساست یا سالن رقص؟! کشیش گفت من به این وسیله می خواهم جوانها را به کلیسا جذب کنم! این‏طورى می ‏شود جوانها را به کلیسا جذب کرد؟! جوانها به کلیسا جذب نشدند، بلکه به سالن رقصِ متعلق به کلیسا جذب شدند! سالن رقصِ متعلق به کلیسا مگر امتیازى دارد؟

اگر بناست فیلم یا برنامه ا‏ی پخش شود و تأثیر سوئى بگذارد، چه فرقى می ‏کند که من پخش کنم یا رقیب من؛ در هر دو صورت بد است؛ پس چرا من پخش کنم؟ 
۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۵ ، ۱۳:۵۴
محمد مصباح

مداد وقتی تراش می خورد، درست است چیزهایی از او کم میشود اما روان تر می نویسد، راحتتر می نویسد.

مصیبتها هم مثل مدادتراش اند؛ درست است از ما چیزهایی کم می کنند اما سیر و حرکت ما را در راه خدا روانتر می کنند.

این است که قرآن کریم می فرماید:

از این عُسرتها و سختیها رنجیده خاطر مباش،چون آنها با خود راحتیها و موهبتها را به ارمغان می آورند و البته 

بهره مندخواهی شد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۵ ، ۰۶:۱۶
محمد مصباح

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۵ ، ۱۳:۵۷
محمد مصباح

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۵ ، ۱۷:۴۹
محمد مصباح

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۵ ، ۱۵:۱۱
محمد مصباح

روزی آقای بهجت در رابطه با بزرگواری و اغماض ائمه اطهار ـ صلوات الله علیهم ـ فرمودند: 
«در نزدیکی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانه فرات و دجله آبادیی است به نام «مصیب»، که مردی شیعه برای زیارت مولاعلی(ع) از آنجا عبور می کرد و مردی از اهل سنت که در سر راه مرد شیعه خانه داشت همواره هنگام رفت و آمد او چون می دانست وی به زیارت حضرت علی(ع) می رود او را مسخره می کرد. 
حتی یک بار به ساحت مقدس آقا جسارت کرد، و مرد شیعه خیلی ناراحت شدو چون خدمت آقا مشرف شد  ناله زد که: تو می دانی این مخالف، چه می کند؟
آن شب آقا را در خواب دید و شکایت کرد آقا فرمود: او بر ما حقی دارد که هر چه بکند در دنیا نمی توانیم او را کیفر دهیم. شیعه می گوید عرض کردم: لابد به خاطر آن جسارتهایی که او می کند بر شما حق پیدا کرده است؟! 

حضرت فرمودند: او روزی در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه می کرد، ناگهان جریان کربلا و منع آب از حضرت سید الشهدا(ع) به خاطرش افتاد و پیش خود گفت: عمر بن سعد کار خوبی نکرد که اینها را تشنه کشت، خوب بود به آنها آب می داد بعد همه را می کشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت، از این جهت بر ما حقی پیدا کرد که نمی توانیم او را جزا بدهیم. 

آن مرد شیعه می گوید: از خواب بیدار شدم، به محل برگشتم، سر راه آن سنی با من برخورد کرد و با تمسخر گفت: آقا را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری پیام رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف کرد. وقتی رسید به فرمایش امام(ع) که وی به آب نگاهی کرد و به یاد کربلا افتاد و ...، مرد سنی تا شنید سر به زیر افکند و کمی به فکر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچ کس در آنجا نبود و من این را به کسی نگفته بودم، آقا از کجا فهمید. بلافاصله گفت: أشهد أن لا إله إلا الله، و أن محمداً رسول الله، و أن علیاً أمیرالمؤمنین ولیّ الله و وصیّ رسول الله و شیعه شد.» 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۶:۲۶
محمد مصباح